من به دلیل ناامیدی مالی شروع به تدریس خصوصی ریاضی
کردم. من به تازگی از شغلم به عنوان پیشخدمت اخراج شده بودم، بیشتر تصحیح در مشاغل
در نیویورک به هند واگذار شده بود، و برای سومین بار در زندگی ام با فقر شدید
مواجه شدم.
مقداری که فراموش کرده بودم در ابتدا شگفتانگیز
بود و در تمام طول زندگی تحصیلیام در ریاضیات عالی بودم. اگر از آن استفاده نکنید،
واقعاً آن را از دست میدهید، بنابراین جای تعجب نیست که اکثر والدین در حدود کلاس
چهارم ریاضی گریه میکنند. آنها به یاد نمی آورند و نمی خواهند به یاد بیاورند و این
نگرش را در فرزندانشان تداوم می بخشد.
تصور کنید هر کاری انجام می دهید، حتی کاری که
در آن عالی هستید، در حالی که معادل یک غول پشت سر شماست و تک تک حرکات شما را
بررسی می کند. این کاری است که والدین با فرزندان خود انجام می دهند. آنها شناور می
شوند و روی هر اشتباهی هجوم می آورند.
1) با فرزندان خود همدلی داشته باشید
در اولین جلسه ای که با دانش آموز اولم داشتم،
مادرش با حالت عصبی پشت سر ما هول کرد، سپس حدود پنج دقیقه با من تماس گرفت. او
پرسید که آیا متوجه شدم فرزندش به سوال آخر پاسخ اشتباهی داده است یا خیر، و من
بلافاصله اصل مشکل را دیدم.
شما باید استراحت کنید و استراحت کنید تا
کودکتان راحت باشد و قبل از شروع به اصلاح هر چیزی تا پایان صبر کنید. اینگونه است
که بچهها یاد میگیرند که کارشان را بررسی کنند و اشتباه کردن کار بزرگی نیست.
اشتباهات اجتناب ناپذیر هستند، اما نحوه رسیدگی
به آنها اینطور نیست. اگر می خواهید فرزندتان برای همیشه از ریاضی وحشت داشته
باشد، پس به هر طریقی به شلوغی کردن و قطع دائم آنها ادامه دهید. به احتمال زیاد، آنها
را از تلاش برای یادگیری هر چیزی محتاط خواهید کرد.
2) به خودتان ضربه بزنید
خوشبختانه، این مادر و بسیاری از والدین دیگر
درک کردند که من چه کار میکنم، و همدستی آنها در مبارزات فرزندانشان را تشخیص
دادند. بعد از اولین جلسه، مامان ما را تنها گذاشت و بچه اش به سرعت شروع به بهبود
کرد.
پدر و مادرش آنقدر تشویق شدند که از من پرسیدند
که آیا می توانم در موضوعات دیگر کمک کنم. تاریخ، علم و زبان انگلیسی همه در چرخ
من بود، اما بچه به مدرسه کاتولیک رفت و مجبور شد لاتین یاد بگیرد.
من یک نسخه از کتاب لاتین او را به امانت گرفتم
و کاملاً از روحیه من ناراحت شدم. لاتین به خصوص در ابتدا گیج کننده است. بسیاری
از صرف، و زمینه مهم است. نحوه صحبت شما با بزرگان، همسالان و بردگان عملاً مانند یادگیری
سه زبان مختلف است.
با این حال، من شکست خورده بودم، و این به معنای
پول بیشتر بود. و آیا واقعاً باید لاتین می دانستم؟ تنها کاری که باید می کردم این
بود که چند روز جلوتر از بچه بمانم.
3) صادق باشید
حالت پیش فرض ما این است که نادانی خود را
انکار کنیم، به خصوص در مقابل کودکان. ما تدافعی و نادیده انگاشتهایم، و بیشتر
بچهها میتوانند به شما بگویند که به همان اندازه آنها گم شدهاید.
راه حل من این بود که از ابتدا به این موضوع
اعتراف کنم. بچه از من پرسید که لاتین یاد گرفتم و من به او گفتم نمی دانم. ظاهراً
به زبانهای دیگر کمک کرد، اما شاید روزی بتواند از آن برای تحت تأثیر قرار دادن
افراد پرمدعا در مهمانیهای کوکتل استفاده کند. او از من پرسید که چرا برخی از
افعال الگوهای صرف را شکسته اند، و من به او گفتم که این شیوه قدیمی ها برای شکنجه
ما بود.
به عنوان یک کودک خردسال، او زبان را سریعتر از
من یاد گرفت، اما با برخی از ظرافت ها مشکل بیشتری داشت. مواقعی گیج میشدم و جلوی
او با صدای بلند با خودم صحبت میکردم.
من معلم ریاضی هستم چه چیزی باعث شد که فکر کنم
برای آموزش زبان لاتین مجهز هستم، چه رسد به یادگیری آن؟
بچه به من گفت که به نظر می رسید من در همه چیز
خیلی خوب هستم، بنابراین احتمالاً آن را متوجه می شدم، اما در صدای او نوعی نگرانی
وجود داشت. هر چه بدتر از این کار می کردم، احتمال شکست او بیشتر می شد و او حتی بیشتر
از من می خواست لاتین از زندگی اش خارج شود.
نفرت متقابل ما از لاتین ما را به هم نزدیکتر
کرد. برای اولین بار، ما هر دو فهمیدیم که در این با هم هستیم.
4) برخورد با والدین و معلمان بخشی از
آموزش است
وقتی بزرگتر شد، از من در مورد پدر و مادرش که
محافظه کار فاکس نیوز بودند پرسید. او به من گفت که میتوانست ببیند آنها مغرضانه
هستند، اما دلیل آن را نمیدانستند یا نمیدانستند چه فکری کنند.
به او گفتم که خودش فکر کند و وقتی چیزی را نمی
داند اعتراف کند و نباید از تغییر نظرش در پرتو شواهد جدید معتبر بترسد.
او از معلمانش شکایت کرد، یکی از آنها خوشحال
نبود که روشهای مختلف جبر را به او یاد دادهام. در نهایت، او یاد گرفت که چگونه
این کار را به روش معلم انجام دهد، اما برای رسیدن به آنجا به راه دیگری نیاز
داشت. ما هر دو کمی عصبانی بودیم، اما به او گفتم یادگیری برخورد با معلمان بخشی
از آموزش است.
من کینه ام را برای خودم نگه داشتم، اما می
خواستم معلمش را هم خفه کنم. این بچه از میانگین D به B+ رسیده
بود و این معلم هنوز او را تعقیب می کرد. جای تعجب نیست که بسیاری از مردم در ریاضیات
بد اخلاق هستند - والدین و معلمان آنها مخالف آنها بودند و حتی متوجه این موضوع
نشدند.
5) نگرش یادگیری را بپذیرید
اگر مایل به یادگیری نباشید، آموزش دادن آن
دشوار خواهد بود و اولین قدم این است که بپذیرید چقدر کم می دانیم. وقتی نمی توانید
تکالیف فرزندتان را انجام دهید، ریاکارانه است که به او حمله کنید، و بچه ها متوجه
این موضوع می شوند و به درستی احساس می کنند که شما ظلم می کنید.
اگر تصمیم به بچه دار شدن دارید، آنها باید
اولویت اول شما باشند و از میزان یادگیری (یا r) شگفت
زده خواهید شد